
برخی از رسانهها خبر دادهاند که در نشست خلیلزاد با نمایندهگان گروه طالبان جانب طالبها پیشنهاد کردهاند که حکومت موقت به رهبری یکی از شخصیتهای نزدیک به مرحوم محمدظاهر شاه تشکیل شود و در مقابل هم خلیلزاد خواستار آتشبس شده است. اما قراین نشان میدهد که گفتوگوها هنوز به این مراحل نرسیده است. آقای خلیلزاد دیروز در یک نشست خبری در کابل گفت که او انتظار دارد که تلاشهایش برای پایان جنگ نتیجه بدهد و طالبان در مذاکره با حکومت افغانستان و دیگر نیروهای سیاسی روی یک نقشهی راه برای پایان جنگ توافق کنند. خلیلزاد گفت که ماموریت او زمینهسازی برای مذاکره میان طالبان، حکومت افغانستان و نیروهای سیاسی داخلی است. او بر مشروعیت حکومت افغانستان تاکید کرد و گفت که راهحل این است که طالبان با حکومت و دیگر نیروهای سیاسی گفتوگو کنند. از سخنان ایشان برمیآید که تلاشهای او برای پایان جنگ هنوز در ابتدای کار است.
بعید نیست که طالبان پیشنهاد حکومت موقت را کرده باشند. طالبان روند پس از بن و قانون اساسی افغانستان را غیر شرعی میدانند. نمایندهگان این گروه در نشست مسکو اعلام کردند که آنان نه قانون اساسی افغانستان را قبول دارند و نه روند پس از بن را مشروع میدانند. روشن است که هدف طالبان شروع دوباره است. آنان میخواهند یک ادارهی موقت به میان آید تا این اداره زمینه را برای نوشتن «قانون اساسی شرعی» و «نظم سیاسی مطابق شریعت» فراهم کند. آنان تفسیر خاصی از شریعت دارند و در تلاشاند تا افکارشان را تحمیل کنند. اما چیزی که طالبان تا هنوز درک نکردهاند، این است که در افغانستان دولتی وجود دارد که مجموع نیروهای سیاسی داخلی و جامعهی جهانی مشروعیت آن را قبول دارند. طالبان تصور میکنند که دولتی در افغانستان وجود ندارد و آنچه که به نام حکومت افغانستان خوانده میشود، تشکیلات امریکایی است. تصور آنان این است که اگر دفتر قطر با نمایندهی امریکا روی یک نقشهی راه به توافق برسد، واشنگتن آن را به جانب کابل تحمیل خواهد کرد.
اما واقعیت خیلی پیچیدهتر از این است. از سخنان نمایندهی ویژهی امریکا برای پایان جنگ افغانستان پیدا بود که واشنگتن نمیتواند هر چیزی را به کابل تحمیل کند. آقای خلیلزاد به صراحت گفت که طرفهای گفتوگو برای پایان جنگ، حکومت افغانستان، نیروهای سیاسی و طالبان هستند. به باور او، روی نقشهی راهی که بالاخره به جنگ پایان میدهد باید این نیروها توافق کنند. امریکا قادر نیست که با طالبان به توافق برسد و بعد این توافقنامه را روی حکومت افغانستان و تمام نیروهای سیاسی این کشور بفروشد. نیروهای سیاسی افغانستان هر کدام نظرات مشخص خودشان را دارند. حکومت افغانستان هم منافع و خواستهای خود را دارد. تحمیل یکجانبهی یک توافق احتمالی به حکومت افغانستان و مجموع نیروهای سیاسی، امری است ناممکن. این چیزی است که طالبان آن را درک نکردهاند، اما از صحبتهای زلمی خلیلزاد پیدا بود که جانب امریکا نمیخواهد به دور از چشمان حکومت و نیروهای سیاسی افغانستان با طالبان به توافق برسد و بعد این توافق را روی همه تحمیل کند.
نمایندهی ویژهی امریکا برای پایان جنگ افغانستان در روزهای آینده به احتمال قوی تلاش خواهد کرد تا به طالبها و حامیان آنان حالی کند واشنگتن نمیتواند در غیاب نیروهای سیاسی و حکومت افغانستان با اعضای دفتر قطر سند متارکه امضا کند و بعد مفاد این سند را روی کابل و نیروهای سیاسی دیگر بقبولاند. به نظر میرسد که نمایندهی ویژهی امریکا برای پایان جنگ افغانستان، دیپلوماسی منطقهای را در پیش گرفته است. ضمیر کابلوف نمایندهی ویژهی ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه، برای افغانستان چند روز پیش گفت که احتمال سفر خلیلزاد به مسکو وجود دارد. حتماً آقای خلیلزاد، از مسکو، دوحه و کشورهای دیگری که تصور میشود روی مذاکرهکنندهگان طالب نفوذ دارند، خواهد خواست که به گروه حالی کنند که امریکا نمیتواند در غیاب دولت افغانستان و نیروهای سیاسی این کشور، با دفتر قطر به توافق برسد و بعد این توافق را روی کابل و نیروهای سیاسی افغانستان تحمیل کند. واقعیت دیگر این است که دولت افغانستان از نظر حقوق بینالمللی یک دولت مشروع است و هیچ جهتی نمیتواند آن را انکار کند.
در این هیچ تردیدی نیست که ایالات متحده میخواهد جنگ افغانستان به پایان برسد و هزینهی مالی حضور نظامی واشنگتن در افغانستان کاهش یابد. اما واشنگتن نمیتواند خودش یک نقشهی راه ترتیب کند و آن را به همه نیروهای سیاسی افغانستان بقبولاند. نقشه راهی مد نظر طالبها در گفتوگوهای سیاسی و در دیپلوماسی خلیلزاد مطرح است. بر مبنای این نقشه راه باید یک ادارهی موقت بیاید و بعد طالبان با همه نیروهای سیاسی روی «قانون اساسی نو» و «حکومت جدید» گفتوگو کنند. شاید تیم مذاکرهکنندهی امریکا با طالبان با این نقشهی راه مخالف نباشند، اما نمیتوانند آن را روی نیروهای سیاسی و حکومت افغانستان تحمیل کنند. توافق روی یک نقشهی راه زمانی ممکن است که حکومت، نیروهای سیاسی و طالبان روی آن به توافق برسد و بعد قدرتهای بینالمللی در مورد تطبیق آن ضمانت بدهند.
واقعیتی که نباید فراموش شود این است که طالب یک نیروی ایدیولوژیک است. نمایندهگان طالبان در نشست مسکو طوری وانمود کردند که در افکار سیاسی آنان اندکی تغییر آمده است. آنان به مذاکرهکنندهگان کشورهای مختلف میگویند که افکار سیاسی آنان تحول کرده است. برخی از دیپلوماتهای غربی هم تصور میکنند که برخی از رهبران طالبان دوام جنگ را به نفع این گروه نمیدانند. تصور آنان این است که شماری از رهبران طالبان در توجیه جنگ برای جنگجویان این گروه، به مشکل مواجه شدهاند. سربازان اردوی ملی افغانستان و جنگجویان طالبان، دین مشترک دارند و این امر سبب شده است که برخی از رهبران طالبان در توجیه جنگ به مشکل روبهرو شوند. باور دیگر برخی از دیپلوماتهای غربی این است که شماری از رهبران شورای کویته به این نتیجه رسیدهاند که دوام جنگ سبب تقویت گروه های مثل داعش خواهد شد و چالش بزرگی را برای طالبان خلق خواهد کرد. اما نمیتوان تمام این برداشتها را دربست پذیرفت. نباید واقعیت حضور یک «امیرالمومنین» در رأس گروه طالبان را نادیده گرفت. این امر نشاندهندهی آن است که طالبان هنوز هم ظرفیت تعامل با نیروهای سیاسی دیگر و پذیرش سیاست رقابتی را پیدا نکردهاند. موضعگیریهای نمایندهگان گروه طالبان در همه موارد با عملکرد آنان یکسان نبوده است. همه به یاد دارند که طالبان در سال ۱۳۷۵ در آستانهی تسخیر کابل با آن که یک امیرالمومنین داشتند، وانمود میکردند که ظاهرشاه را برمیگردانند.
چه تضمینی وجود دارد که حالا سیاست اعمالی و اعلامی آنان یکی باشد؟